۰۴ دی ۱۳۸۵

لذت حضور

هیچ لذتی برایم بیشتر از یک کار دسته جمعی نیست. یک هفته فشرده تمرین کردیم و بعضی اوقات از فشار تمرینها عصبی شدیم و به هم پرخاش کردیم ولی نتیجه خیلی لذت بخش بود. شب یلدا به یاد استاد جشن گرفته بودیم. هر کس قطعه ای آماده کرده بود. یا گروهی یا تکی. خوراکی های رنگارنگ و خوشمزه جمع بود. شور و شوق و حرارتی که بین ما بود، همه را یاد قدیمها انداخت که دایی علی ( آقای کیوان) زنده بودند. یاد روزهایی که با هم تمرین می کردیم و ایشان تک تک سازها را خودشان یک تنه کوک می کردند. یاد آن چهره ی مهربان با آن موهای بلند خاکستری. یاد آن خنده ها و آن شوخی ها و آن لبخند فراموش نشدنی.
این شب یلدا بهترین شب یلدای عمرم بود. ما همه حضور شاد دایی علی را حس کردیم و این از هر چیزی لذت بخشتر بود. لذت حضور .

هیچ نظری موجود نیست: