۱۳ آذر ۱۳۸۵

تنهایی

دلتنگیهای آدمی را
باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را
آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته می ماند


دیشب حالم خیلی خراب بود. انگار در فضای بی کران، در خلاء رها شده بودم و به خط بی انتهای تنهایی ام نگاه می کردم. بی انتها، تا ابدیت ادامه دار. رها شده در سیاهی. رها شده در حجم عظیم تهی ها.
حس نوشتن داشتم. تا پاسی از شب کنار بخاری کز کرده بودم و اس ام اس می زدم!!! یاد آن وقتها که تا صبح کار می کردم. در سکوت مطلق فضا و با صدای گرم فرهاد یا آهنگ بی نظیر کنسرتو ویولن 5 و6 پاگانینی. شب تا صبح در سکوت مطلق ذهنم. و جنگ همیشگی مدادها و پاکن ها. و صدای خش خش کاغذ. و صبح که بی مقدمه ظاهر می شد. مجبور می شدی سکوتت را بشکنی با عجله لباس بپوشی و دوان دوان خود را به کلاس معماری برسانی که استاد بی رحمانه کاغذها را مچاله کند و بگوید باید عادت کنید!! ولی آن سکوت و آن تنهایی لذت بخش بود. در خود آفرینش داشت. در خود زایش و پویش داشت ولی این تنهایی جز بوی گند تجزیه شدن ذهنم چیزی ندارد. نه شوری نه حالی. جریان زندگی سگیه ( به قول یاسی) و کار و همش کار و غافل شدن از خود.


تمام روز در آینه گریه می کردم
بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله ی تنهاییم نمی گنجید
و بوی تاج کاغذیم
فضای آن قلمروی بی آفتاب را
آلوده کرده بود
....
تمام روز نگاه من
به چشمهای زندگیم خیره گشته بود
به آن دو چشم مضطرب ترسان
که از نگاه ثابت من می گریختند
و چون دروغگویان
به انزوای بی خطر پلکها پناه می آوردند
....

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

salam khanoomi,nabinam delet gerefte bashe,,,gar che hale hame in ast in roozha

ناشناس گفت...

salam,ebaba nabinam kasi ke be baghie del dari mideh barashon fale masnavi migire, mige donya bala pain khili dare khodesh,delesh gerefte bashe khaste bash.

چشمه گفت...

روزگار غریبی ست نازنین ...

خوب این روزها برای همه پیش میاد.

ناشناس گفت...

age adam kheili khoodeshoo az baghie joda nakone in chiza kamtar pish miad.ye kam bishtar ba doostan bepar midoonam karat ziade vali khob har chi jaye khodesho dare.

چشمه گفت...

سعید جون هیچ کس به ما نگاه هم نمی کنه!!
وقتی یکی یه روز فلان روز نمی تونه با دوستان باشه و دوستان همیشه همون روز قرار می ذارن، تکلیف چیه؟

ناشناس گفت...

ei cheshme joon dishab ke inaro neveshtam baadesh ke fek kardam didam in harfa kheili vaghta ham alakie.ye vaghtaie hast ke adam too jame doostash hast vali az har mogheie digei bishtar ehsase tanhaie mione.in dige vaghean vahshatnake.rasti esme goroohe tanbooretoon mobarak

ناشناس گفت...

cheshme jooonam,,,begam kash???
kash pishet boodam roie pelehaye madrese ghadimi ke nare ham mineshastim....doostat daram...
Roozgar az bonbaste shamloo ham gharib tar ast...

ناشناس گفت...

cheshme joonam oon ghableye man boodam...

nn گفت...

اهم، دخترخاله
دیدن عکسات پس ورد میخواد؟ پس، ورد بخونیم بریم تو؟ اینهم یک کلک ادبی با کسره و ضمه و غیره که از گذاردنشان عاجزم. اگر پس ورد میخواد، میشه به من ایملیش کنی؟ دست درد نکنه (تشدید چه جوریه؟) راستی من شیفت و کنترل را امتحان کردم، اتفاقی نیفتاد.

خب عزیزیم، انشاالله که از حال بد خارج شده باشی تا حالا. پیش میاد؛ بعله

ناشناس گفت...

سكوت سرشار از سخنان ناگفته است...
مي دوني روحيه وبلاگت به من نزديكه
ياد جمله شاو افتادم كه مي گفت : در جهان دو چيز مايه ي اندوه است . يكي اينكه به مراد خود برسي و ديگري اينكه نرسي...زيبايي اين گونه شبها ان است كه همه ما چند تايي ش را داشته ايم ...خوشحال مي شم بازهم بهت سر بزنم اگه تونستي اپ شدنتو به من اطلاع بده ممنون مي شم

چشمه گفت...

زهرا جان اگر بدانی چه بلایی سر آن مدرسه آمده. مخروبه ای بیش نیست

ناشناس گفت...

با سلام
شعر دزاین بن بست و چندی دیگر را به آلمانی برگردانده ام, اگر مایل بودید مرا لینک کنید

http://maziarworld.wordpress.com