۰۶ آبان ۱۳۸۶

نازلی ستاره بود ،یکدم در این ظلام بدرخشید و جست و رفت

Free Image Hosting at allyoucanupload.com

خاوران
سرزمینی کوچک با انسانهایی بزرگ .زمینی کوچک، دور از شهر، دور از انسانها ،در کنار قبرستان سرسبز و با شکوه ارامنه تهران.
Free Image Hosting at allyoucanupload.com
زمینی با خاطراتی تلخ از سالهای 60 تا 67. زمین داغ است و خورشید سوزان تر از همه جا می تابد. مادرها و پدرها پیر شده اند، با نوه ها ی 20-30 ساله شان می آیند. عکس فرزندان جوانشان را از کیف بیرون می آورند، کنار کپه خاکی می گذارند که نمادی از قبر است.
- مادر دخترت چند ساله بود؟
- 24 ساله با شوهرش و چهار پسر دیگرم همگی اینجا خوابیده اند.

نازلی سخن نگفت، نازلی ستاره بود
یکدم در این ظلام بدرخشید و جست و رفت
دندان کینه بر جگر خسته بست و رفت
...

Free Image Hosting at allyoucanupload.com

اینجا پر است از صدها، صدها جوان مبارز، صدها صدها وجود پاک با روحهایی بزرگ . اینجا پر است از صدها صدها خاطره ی تلخ.
- دختر جان، این قبر کیست که بر بالای سرش ایستاده ای؟
- مادرم و آن یکی قبر پدرم.

نازلی سخن بگو، نازلی سخن بگو
نازلی سخن نگفت
نازلی خورشید بود، از تیرگی بر آمد و در خون نشست
دندان کینه بر جگر خسته بست و رفت

Free Image Hosting at allyoucanupload.com

خاوران سرزمینی ست مسطح با بوی آهک و یادگاری از چرخ های بلدزر . فراموش نمی کنم، گمانم 5 ساله بودم، نه فراموش نمی کنم، مادری را که با شیون و زاری پیکر بی جان پسرش را از زیر لایه ی نازک خاک ،که به 10 سانت هم نمی رسید، بیرون می کشید، نه فراموش نمی کنم. روز جمعه بود آمدیم، کپه های خاک با خاک یکسان شده بود. خاک بوی آهک می داد و هوا بوی غم و غربت. قطعه آجری زیر خاک پنهان کردیم به نشانی محل تقریبی قبر. سالهاست می آییم و می رویم، در کنار آن آجر درختی کاشته ایم و سنگ قبر ساده و کوچکی. و می دانیم این تنها نشانه ای ست.
مورچه های موذی نفرت انگیز با آن شکمهای چاق از زیر خاک بی خیال بیرون می آیند. سنگ قبرها شکسته اند و پنهان زیر خاک. خارها از زمین روییده اند با خاطراتی فراموش شده، با اجسادی بی نام و نشان. با ده ها گور دسته جمعی. فراموش نمی کنم. مرد و زن دست در دست هم، دور کپه خاکی حلقه زده اند. گور دسته جمعی 300 نفره. شعر می خوانند. همه هم صدا با هم:

سراومد زمستون
شکفته بهارون
گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
کوها لاله زارن
لاله ها بیدارن
تو کوها دارن گل گل گل آفتاب و می کارن
....
لبش خنده نور
دلش شعله ی شور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور


Free Image Hosting at allyoucanupload.com
Free Image Hosting at allyoucanupload.com

۲ نظر:

ناشناس گفت...

Cheshmeh jan…
paragrafi ke tasvire faramosh nashodani ye 5 salegiat ra ke khandam yakh kardam . heif in hame “nazli” ke zire khak raft , heifer an hame javan ke az ma ham kam naraftand. Heif am hame ensane khob o mehrabani ke bazi dar “entezare kodakeshan boodand” va bazi hanoz “ezdevaj nakarde bodan” , bazi ke “dar entezare sar gereftane aroosishan boodan” va bazi ke “ har do ye shan hamrahe ham raftand” va hame ye an haii ke dosteshan dashtim o hala nistand o hamishe afsoseshan ra mikhorim ke chera ???????

چشمه گفت...

چیزی که دلم را می سوزاند، فراموش شدن است. در گلزار خاوران، صدها قبر وجود دارد که فراموش شده. چیزی که دلم را می سوزاند یاد آنهایی ست که از دل رفته و طرح زیرکانه ی عدم اجازه ی سنگ قبر گذاشتن است که فراموشی به بار می آورد.