۰۱ آذر ۱۳۸۵

کلاس ویولن

امروز روز خوبی بود. با شهاب کلاس داشتم. خیلی کلاسای شهاب خوبه. پر شوره و پر از ایده های جدید. مثلا امروز آداجیو آلبینونی رو زدم. حقیقتا افتضاح بود . ولی با این وجود شهاب هیچی نگفت، یعنی دعوا نکرد، تازه با شور و هیجان بسیار برای هفته های بعدی برنامه ریزی کرد. این طوری احساس می کنم بزرگ شدم. احساس می کنم وقتی شهاب ویولن زدنم رو تحمل می کنه ، یعنی قضیه جدیه و از یه کلاس ویولن معمولی که بیای و یه اتود بزنی و باری به هرجهت ، فراتر رفته، خوب این طوری من هم کلاسم رو جدیتر می گیرم. اینکه یه معلم بعضی اوقات یک سری ضعفات رو نادیده بگیره و بیشتر از تکنیک بهت انگیزه بده خیلی کارساز تره . چون کم کم وقتی اون انگیزهه باشه خودت می فهمی که به اون تمرینهای خشک کسل کننده چقدر نیاز داری و اونوقت بدون اینکه معلم بهت بگه خودت زدن اتودها رو از سر می گیری. اینکه یه معلم بهت می گه که روت حساب می کنه و فلان قطعه رو برای زدن بهت پیشنهاد می کنه، باعث می شه بفهمی که حتما یه جایی یه مایه ای از خودت نشون دادی که فلان قطعه انتخاب شده و سعی می کنی به معلمت و البته به خودت ثابت کنی که ارزش این اعتماد رو داشتی. فقط باید مواظب باشی که هیچ وقت یادت نره هنوز تا اوج فاصله ها داری.

۲ نظر:

Kousha گفت...

che jay-e zibayee!
khosh oomadi be donyay-e blog.

-k

چشمه گفت...

از شنیدن صدای دوستان قدیمی خوشحالم.