۲۷ آبان ۱۳۸۵

به مناسبت سالگرد سيد خليل عالی نژاد استاد برجسته ی تنبور



يادش بخير. انگار همين ديروز بود. چه عشق و ذوقی، چه تلاش و تکاپويی. دوازده نفر از اصفهان کوبيديم رفتيم شهر صحنه کرمانشاه، برای سالگرد. چه حال و هوايی داشت. چقدر امسال جای ما آنجا خالی ست. خالی برای ديدن و شنيدن آن تنبورهای بيقرار و آن همه شيدايی و سودايی و آن همه آتش سوزان.


سيدخليل عالی نژاد متولد صحنه كرمانشاه بود و به تشويق مادرش نواختن ساز تنبور را نزد سيدنادر طاهرى، سيدامرالله شاه ابراهيمى و خادمى آموخت. مدتى با گروه سيدامرالله همكارى كرد و بعد از آن به گروه تنبور شمس پيوست و در سپس گروه باباطاهر را تاسيس كرد. از آثار سيدخليل در طول دوران فعاليت هنرى اش مى توان به «شكرانه»، «سماع سرمستان»، «ثناى على»، «آئين مستان» و «صداى سخن عشق» اشاره كرد.
سيدخليل سال ها براى جمع آورى رپرتوار از يادرفته مكتب هاى نوازندگى تنبور، مقام هاى موسيقى كرمانشاهان و كردستان به جست وجو و ثبت آنچه باقى مانده بود پرداخت. همچنين آشنايى اش با رسالات كردى او را به سمت مقايسه تطبيقى برخى نسخ درباره دغدغه هاى آئينى اش پيش برد. انطباق نسخ نامه «سرانجام» كه از متون كهن كردى است. همچنين احياى «تقويم كردى سلطانى».او سرانجام در 27 آبان 1380 در سوئد و به دلايلى نامعلوم به قتل رسيد و در زادگاه خود روستاى صحنه دفن شد
.

۱ نظر:

mehdy گفت...

چشمه جان من هنوز یادم هست آن سفر تاریخی دو سال پیش را که از جمله با هم و خانواده ات به دیدن قبر عالی نژاد رفتیم یادت هست؟ آنجا بود که پس از وقفه ای کوتاه تو تنبور خواستی و با کمال شجاعت و اعتماد نفس در کنار قبر او نشستی و شروع به نواختن کردی. اولین باری بود که صدای تنبورت را می شنیدم. یا درستر گفته باشم دومین بار. اولیش پس از بازگشت از مقبره بابا یادگار در حوالی پل سر دهاب بود. من در آن لحظه پر از شور و حال شدم و ترا در دل تحسین کردم. چشمه ای که راهی دیگر میرود. بنابراین امسال که به صحنه نرفتی حدلاقل با صدای تنبورت صحنه را میتوانی به آنجا بیاوری بزن بر تنبور و دلها را ریش ریش کن. سومین جا نیز در اتاق بزرگ مدرسه تنگاور بود.