
همه چیز از یک روز گرم تابستان شروع شد...............ه
. . . . .
یک روز گرم تابستان، اوایل دهه شصت.
اولین سالهای پس از انقلاب، جنگ داخلی، جنگ خارجی.
اوج بگیر و ببندهای سیاسی، ناامنی، اضطراب.
اخبار، مصاحبه های سیاسی.
روزنامه، لیست اعدامیان سیاسی
. . . . .
من به دنیا آمدم................ه
خندان، کوچک، بی خبر از همه دنیا.
. . .
من و مادرم، تنها در تهران، میان هزاران چشم حیران،
در یک روز تابستان، اوایل دهه شصت .
. . .
من، مادرم و پدر، تنها در تهران، میان هزاران چشم.
بمباران، مهدکودک، سنگر .
. . .
من، مادر و پدر، اصفهان.
برنامه ی کودک ،آژیر قرمز
بمباران، زیرزمین،شیشه های شکسته .
. . .
من، مادر، پدر، تهران
زندانهای خالی، زمین پراز گورهای دسته جمعی
جنگ تمام شد.
روزهای اول مدرسه، خمینی مرد.......
.
.
.
من، پدر،مادر، برادر، اصفهان، یک روز پاییزی
مدرسه، کار، درآمد خوب
خاتمی، آزادی بیان، احترام جهانی
18 تیر . . . .
18 تیر . . . .
میرعلایی، پوینده، مختاری . . .
.....
من، پدر،مادر، برادر، اصفهان
مدرسه، دانشگاه، شهریه
احمدی نژاد، گرانی، ناامنی
زندگی سخت می شود.
. . . .
من، تهران، تنها
تنهایی، ساز، اتاق تمرین،
معلم، ناامیدی، جنگیدن
روزهای سخت.
.
.
.
من، تهران، تنها
تنهایی، ساز، اتاق تمرین،
معلم ، ناامیدی، خستگی
روزهای سخت تکرار می شود. .
.
.
.
.
.
تصمیم می گیرم زندگی را ادامه دهم
.
.
. پس بهتره یک کرکدیل باشم.........پوست کلفت........ه
.
.
. پس بهتره یک کرکدیل باشم.........پوست کلفت........ه
۲ نظر:
من باید کروکدیل تر باشم...
چون من دقیقا اولین روز دهه شصت بدنیا اومدم!
خیلی نوشته قشنگی بود ولی یک کروکدیل نمی ذاره هیچوقت ناامیدی و خستگی به سراغش بیاند و حتی اگر ناامیدی و خستگی به او نزدیک هم بشوند، اونها را یک لقمه می کنه و قورت می ده.
ارسال یک نظر